شما میتونید این قسمت را در آدرسهای زیر بشنوید یا در ادامه به متن اون دسترسی داشته باشید:
قطعاً شما هم به یاد دارید که شوخیها و جوکهای قومیتی و تمسخر لهجههای مناطق مختلف، زمانی نقل محافل بودند. امکان نداشت در گالری تلفن همراه کسی چند نمونۀ آماده از همین شوخیها وجود نداشته باشد. اما حالا مدتهاست که دوگانۀ تهرانیشهرستانی بودن جذابیت سابق را ندارد و همین لهجهها، گویشها و زبانهای متفاوت بهواسطۀ شبکههای اجتماعی محبوبیت ویژهای کسب کردهاند. پیرو این موضوع با نیما، کاربر صفحۀ شیخنا، علیهالرحمه، در توییتر گفتوگویی کردیم.
لطفاً خودت رو برای شنوندگان ما معرفی کن.
من نیما هستم، البته من را بیشتر به لقب شیخنا علیهالرحمه میشناسن. رشتۀ تحصیلیام گردشگریه و توییت لهجهدار مینویسم. اگر هم احیاناً توییتی را با لهجه ننویسم، باز با همون لهجۀ همیشگی خونده میشه.
فکر میکنم اون کاری که باید رو برای مخاطبانت کردی.
دقیقاً، من تلاش کردم که جا بیفته چیزی که مینویسم، فارسی نیست و گاهیاوقات عمداً اصطلاحاتی رو استفاده میکنم و مینویسم که خوزستانیه؛ شاید از نظر شما حتی خندهدار باشه، ولی برای ما عادیه. مثلاً موضوعی که من خیلی استفاده میکردم در رابطه با برق و چراغه. عدهای از خوزستانیها برای خاموش و روشن کردن، اصطلاح باز و بسته کردن رو به کار میبرن. مثلاً کولر رو باز کن، یعنی کولر رو روشن کن. اوایل خیلی از کاربرها میگفتن اشتباه میگی و من مجبور شدم جا بندازم که اینها رو نباید فارسی بخونین. من هم فارسی نمینویسم. قبلاً اعراب استفاده میکردم ولی الان نه، چون برای همه این موضوع جا افتاده.
گویش محلی رو چی میدونی؟
زبان با گویش متفاوته. زبان هویت قویتری به انسان میده، چون باعث جدایی یک عده گویشور از بقیه میشه. گویشهای ما، مثل لهجهها متفاوت هستن. گویش و لهجه پایینتر از زبان قرار میگیرن. به نظر من چنین حس هویتی رو کمتر ارائه میدن. ولی اگه بخوایم در رابطه با چیستی اینها صحبت کنیم، زبان و گویش بخشی از هویت انسان هستن. به چه صورت؟ هویت موضوعی است که انسانی رو از انسانی دیگر متمایز میکنه؛ وگرنه ما در فطرت با هم یکی هستیم و چون زبان یکی از موضوعاتیه که این کار رو انجام میده، میتونیم زبان رو هم بخشی از هویت اجتماعی آدمها بدونیم، همچنین گویش رو. من موضوع زبان رو قویتر میدونم تا گویش و لهجه.
افزایش تعداد کاربرهای شبکۀ اجتماعی و افزایش ضریب نفوذ اینترنت رو تهدید برای زبان میدونی یا فرصت؟
افزایش ضریب نفوذ اینترنت باعث تحتتأثیر قرار دادن زبان نمیشه. کسی که از بچگی به یک زبان حرف میزنه، زبان بخشی از شخصیتش میشه و نمیتونه از دستش بده. مگه کسانی که خارج از ایران زندگی میکنن زبانشون رو از دست دادن؟ نه، شاید ضعیفتر شده باشه، اما همچنان به فارسی صحبت میکنن. اما موضوع اصلی که این زبان و گویش رو تهدید میکنه، خانوادهها هستن. خانوادهها مهاجرت میکنن و تلاش میکنن که به بچهشون فارسی بدون لهجه یاد بدن. اگر بچه گاهی تلاش کنه که به لهجۀ خانوادگیاش صحبت کنه، میگن صحبت نکن. چرا؟
چون تصور میکنن این لهجه ممکنه بعدها او رو در معرض تمسخر دیگران قرار بده. به نظرم این تهدید قویتر از اینترنته و بچهای که در چنین محیطی بزرگ میشه، مسلماً اون لهجهای رو که باید یاد بگیره، یاد نخواهد گرفت. ولی همچنان به نظر من عدهای هستن که به زبان خودشون صحبت میکنن. شاید نسل آینده نسبت به پدر و مادرشون توانایی تکلم به گویشی خاص را نداشته باشن، ولی خب این زبان و لهجه همچنان باقی خواهد موند.
گفتی که گویش محلی رو جزئی از هویت آدمها میدونی. فکر میکنی باید این گویشهای محلی رو کنار بذاریم و همه به یک زبان و گویش صحبت کنیم، یا باید روی اون باوری که آدمها گویشها رو مسخره میکنن کار کنیم؟
نه، چرا بذاریم کنار؟ ما یکسری فرهنگ کلی داریم و یکسری خردهفرهنگ. این گویشها درواقع بخشی از خردهفرهنگهای ما هستن که باید اونا رو حفظ کنیم. چیزی که باید تغییر کنه تفکرات کسانیه که لهجهداشتن رو عیب میدونن. یک گفتار معروفی هست که میگه: «کسی که به لهجۀ دیگهای صحبت میکنه، یک زبان از شما بیشتر بلده». بهجای اینکه یک نفر بیاد کسی رو که لهجه داره مسخره کنه، باید بهش غبطه بخوره. مثلاً کسی که لهجۀ بلوچی داره و با ما فارسی حرف میزنه، هم فارسی بلده و هم بلوچی؛ این اولین برداشت ما از این آدمه. حالا شاید اون آدم عربی هم بلد باشه، اردو هم بلد باشه، اینها به نظر من باید باعث غبطهخوردن ما بشه، نه مسخرهکردن. باید تلاش کنیم تفکر رو طوری هدایت کنیم که خود اون کسی که دیگری رو مسخره میکنه، به این نتیجه برسه که این کار اشتباهه و باید به لهجه و گویش دیگران احترام بذاره. همونطور که حتماً خودت بررسی کردی و دیدی، تلاش خوبی انجام گرفت و ایرانیها جوکهای قومیتی را به حد بسیار زیادی کنار گذاشتن. تو این مسئله هم اگه همیاری انجام بشه، به نظرم میتونیم به همون نتیجۀ مشابه برسیم.
البته کمتر شده، اما هنوز هست. خصوصاً در شهرهای بزرگ و شهرهایی که زبانشون زبان معیار هست، چنین چیزی دیده میشه که مثلاً کسی رو که اهل شهر کوچیک باشه، مسخره میکنن، پایینتر از سطح خودشون میدونن و هم اینکه… بگذریم… .
حالا فرض کن خردهفرهنگهایی که میگی گاهی موجب کژتابی بشه و آدمها متوجه منظور هم نشن. فرض کن این لهجه از بین بره و همه به زبون مشترک حرف بزنن، مثلاً فارسی، این برای ارتباطگیری بهتر نیست؟
ما همهمون در مدرسه فارسی رو یاد میگیریم؛ چه کسانی که فارسیزبان هستن و چه کسانی که فارسیزبان نیستن. چرا؟ برای اینکه بتونیم باهم ارتباط برقرار کنیم، وگرنه اگر هرکس قرار بود به زبان خودش صحبت کنه، نیازی به آموزش زبان ملی نبود. میخوام این رو بگم که چون همۀ ما زبان مشترک رو بلدیم، میتونیم ارتباط بگیریم. نمیتونیم حذف لهجه رو مقایسه کنیم با جوکهای قومیتی، چرا؟ چون جوک قومیتی موضوعی مذموم بود که باید از بین میرفت، ولی لهجهداشتن و فرهنگ متفاوتی داشتن چیز بدی نیست که بخواد از بین بره، صرفاً تفاهم میخواد. مثلاً من با شما صحبت میکنم، همونطور که در ویدئوهام صحبت میکنم و چیزهایی رو مینویسم که ممکنه گاهی مخاطبانم متوجه نشن، میان از من میپرسن و من اون چیزی رو که دارم به لهجۀ خودم میگم، به فارسی معیار میگم و مشکل حل میشه.
نیازی به ازبینرفتنش نیست، چون موضوع بدی نیست، بلکه باید گسترش پیدا کنه و تقویت بشه؛ چون زیبایی فرهنگ ما در همین گوناگونیاش هست. اگه همه مثل هم بشن، بههیچوجه زیبایی نداره. ببینید مثلاً رقص لری، اگه همه بخوان مثل فارسها حرف بزنن، ما رقص لری و آواز لری رو از دست میدیم. میشه واقعاً؟ نمیشه. پس ما همه زبان معیار رو بلدیم، اگه مشکلی پیش بیاد به همون زبان معیار میتونیم روشنگری کنیم و موضوع حل شه و بره.
فکر میکنم شبکۀ اجتماعی داره کمک میکنه باور قدیمی از بین بره و گاهی قربونصدقۀ لهجهها میرن. یکی از نمونههاش امیرعباس بود که به زبان شمالی حرف میزد، همون کچلیک که بین همه دستبهدست شد. میخوام بدونم برای پررنگکردن گویش محلی و ازبینبردن این تصورها که راجع بهش هست، ما چی کار میتونیم بکنیم؟
برای اینکه بخوایم موضوع رو پررنگ کنیم، باید به تولید محصولات فرهنگی روی بیاریم؛ تولید محصولات فرهنگی مورد پسند جامعه. الان هم محصول فرهنگی تولید میشه. ما در استانها شبکههایی داریم که به زبان همون استان، برنامه تولید میکنن؛ ولی وقتی برنامهای میخواد تولید بشه، باید نویسندهاش به این فکر کنه موضوعی که مینویسه برای بقیۀ ایرانیها که حتی خارج از نفوذ این زبان و گویش سکونت دارند، قابل فهم هست یا نه. اگر چنین برنامههایی از طریق رادیو تلویزیون و کتاب تولید بشه و بقیه هم بتونن باهاش ارتباط برقرار کنن، با اون گویش و زبان آشنا میشن و ارتباط برای اونها هم راحت میشه.
کاری که من خودم انجام دادم اینه که از وقتی شروع کردم، اصطلاحات خوزستانی رو وارد ادبیات توییتر فارسی کردم. چرا؟ چون تعداد خوزستانیها زیاده، اونجا کلمهای بوده که من استفاده کردم، استقبال شد، بین دوستان و آشنایان پخش شد و عدۀ زیادی با اون کلمه آشنا شدن. هر جا ببینن، میدونن برای کدوم لهجه است و معنیاش رو میدونن. چرا؟ صرفاً برحسب اتفاق، چیزی که به کار بردیم مورد استقبال قرار گرفت. مثلاً من گفتم «رامسد» یا طوری که خوزستانیها میگن رامسد فکر کنم همه بدونن یعنی چی.
به ما میگی یعنی چی؟
بله. فقط من اول یک بکگراند و پیشزمینه بدم. به خاطر حضور انگلیسیها در شرکت نفت و در خوزستان، یکسری کلمه و عبارت وارد زبان خوزستانیها شد. طوری هم اضافه شده که مثل یک کلمۀ عادی فارسی استفاده میکنن. چون لهجههای خوزستانیهام با هم متفاوته. یکی از این کلمهها رانگسایده؛ وقتی کسی داره خلاف جهت میره بهش میگن رانگساید. خوزستانیها این رو چکشکاری کردن و بهش میگن رامسد. این کلمه سابقاً یک کلمۀ متضادی هم داشته به اسم سایدلاین. برای همۀ ما جا افتاده که یکسری کلمات انگلیسی رو استفاده میکنیم. انگار زبان خودمونه، چون به کرات استفاده کردیم، کسانی که در فضای مجازی آشنایی دور یا دوستیای با ما داشته باشن، معنی این کلمه رو میدونن.
چه آهنگی رو تقدیم میکنی به شنوندگان ما؟
آهنگ بندری، نه از اینها که همه تصور میکنن، هرچی جنابخان خونده خوبه. یه آهنگی بود میگفت آبادان گلستانه، بستان و آبادانه، اون رو تقدیم میکنم به همۀ کسانی که این پادکست رو گوش میدن. البته من این رو بگم بچههای بوشهر ناراحت نشن، اصل این آهنگ برای مینابه. در آبادان به این صورت اومده، بذارید بچههای بوشهر ناراحت نشن… .
اسپانسر: ذهن
با مرور زندگی بسیاری از افراد موفق، اینطور به نظر میرسد که انگار چراغ جادو وجود دارد و تعدادی موفق به کشف آن شدهاند. چراغ جادوی قدرتمندی به نام «ذهن» که هرکدام از ما نمونهای منحصربهفردش را در اختیار داریم. ذهن ابزاری پرپیچوخم و فوقالعاده سریع و چابک است که به تغذیه، برنامهریزی و هدایت نیاز دارد. اپلیکیشن ذهن (پلتفرم تخصصی خلاصه کتاب صوتی رشد فردی و توسعۀ کسبوکار) این امکان را برای ما فراهم میکند.