شما میتونید این قسمت را در آدرسهای زیر بشنوید یا در ادامه به متن اون دسترسی داشته باشید:
اخیراً ویدئویی از شرکت بن مانو منتشر شد که در شبکههای اجتماعی خیلی سروصدا کرد. پیرو همین اتفاق تصمیم گرفتیم با کارگردان این ویدئو، یعنی علیرضا میرهادی، گپ بزنیم. اما قبل از اون توضیحی درخصوص پادکست «خودکار خیابونی» و لوگوی آن بدیم.
خودت رو معرفی میکنی؟
من علیرضا میرهادی هستم، متولد ۱۹اردیبهشت۱۳۷۱. دیپلمم رو از هنرستان هنرهای زیبا و در رشتۀ گرافیک دیزاین گرفتم. در دانشگاه طراحی صنعتی خوندم، ولی فعلاً ناتموم مونده.
احتمالاً تو دوران مدرسه از تو میپرسیدن که وقتی بزرگ شدی دوست داری چیکاره بشی؟ در جواب چی میگفتی؟
حقیقتش یادم نمیاد چی میگفتم. اما نکتهای که درمورد بچگیام وجود داره اینه که انیمیشنها و کارتونها رو گهگاهی میدیدم، ولی چیزی که از اونا برام جذابتر بود، پیامهای بازرگانی بود؛ یعنی من از همون سهچهارسالگیام جلوی تلویزیون منتظر میموندم پیام بازرگانی شروع بشه که بشینم نگاه کنم.
پدر من هم تدوینگر بود، هم خوشنویس و هم گرافیکدیزاینر؛ احتمالاً اگه استعدادی داشته باشم از سمت پدرم بهم رسیده، ولی خب از بچگی چیزهای گرافیکی رو خیلی دوست داشتم و برام خیلی بیشتر جلب توجه میکردن نسبت به انیمیشنها. در این حد که انیمیشنهای قدیمی والتدیزنی (Walt Disney) رو که اون موقعها خیلی ترند بود، من تازه همین چندسال پیشها دیدم. من همیشه بین کار خودم و انیمیشن یه تفکیکی رو قائل هستم.
چی شد که اومدی تو این حوزه؟
تو ۱۷سالگی یه مجموعۀ فیلمسازی رو پیدا کردم که کار جلوههای ویژه میکرد. بهعنوان کارآموز رفتم اونجا تا کار یاد بگیرم و ببینم چه خبره. یکی دو روز نگذشته بود که از اونجا اخراج شدم، به این دلیل که میگفتن دیدِ تو خیلی دید آرتیستیکی [هنری] هست و به درد ما نمیخوری (و خب کار جلوههای ویژه بیشتر تکنیکاله [فنی]).
متوجه شدم شخصی به نام مجید یوسفزاده در تلویزیون مجموعهای رو ساخته به نام «از تو میپرسند» و برای هر قسمتش موشنگرافیک خفنی میذاره و به تیم اونها جوین [ملحق] شدم. مجید یوسفزاده الان استاد منه، مثل یه برادر دست من رو گرفت و گذاشت جای درست و رفت. حدود چهارسالی کنار مجید یوسفزاده کار میکردم و چیزهای زیادی رو ازش یاد گرفتم. هرچیزی که دارم از مجید یوسف زاده دارم و ازش تشکر میکنم.
بعد فکر کردم بهتره برای خودم محتوایی رو تولید کنم و با بقیه به اشتراک بذارم. تصمیم گرفتم یه سری گیف درست کنم و یک صفحهای توی فیسبوک درست کنم به نام «گیف استودیو» و این فایلهای گیف رو اونجا بذارم (اون موقع فیسبوک خیلی ترند بود). توی سایت Behance که متعلق به شرکت Adobe هست و هنرمندان اونجا برای خودشون پورتفولیو میسازن، یه پورتفولیو ساختم و کارهامو گذاشتم. اون سال یکی از کارهای من رفت جزو منتخبهای سایت Behance و تو سایتها و انجمنهای هنری و فضاهای خارج از ایران خیلی وایرال شد.
یه روز میلاد ذبیحی که مدیر دیجیتالمارکتینگ شرکتی به نام تاکسییاب بود (اسنپِ الان) به من پیام داد و بهنوعی من رو وصل کرد به فضای e-commerce [تجارت الکترونیک]. اون سال یه اینفوگرافیک درست کرده بودم واسه تاکسییاب که توضیح میداد تاکسی اینترنتی اصلاً چیه. در اون فضای بازار، کار من خیلی کار جدیدی بود و سروصدا کرد، چون اون زمان تولید محتوا اصلاً تو این سطوح اتفاق نمیافتاد. بعد از اون، زودفود و موزاندو و… ویدئو به من سفارش میدادن و این اتفاقها باعث شد که من وارد فضای e-commerc بشم. از طرفی هم من سه سال Creative director شیپور بودم و براشون تیزرهای تلویزیونی و موشنگرافیک تولید کردم، راهنما (Guideline) تعریف میکردم و… .
بعد از مدتی دیگه مستقل شدم و گفتم بهتره یه جایی رو داشته باشم و کارم رو شروع کنم. حدود سه چهار سال پیش بالاخره گیف استودیو لوکیشن پیدا کرد و تا الان هم همونجا مشغول به کارم.
اگه بخوای شغلت رو بدون اینکه اسمش رو بگی، توصیف کنی، میگی چیه؟
گولزدنِ آدمها برای فروش محصولات آدمهای پولدار [با خنده]. حقیقت اینه که بخش بزرگی از موشنگرافیک جزو حوزۀ تبلیغات محسوب میشه و تبلیغات یعنی همین متقاعدکردن مشتری برای خرید یه محصول. کار جذاب و جالبیه؛ حالا اینکه اون محصول واقعاً این قابلیتها رو داره یا نداره و تو داری دروغ میگی یا نمیگی، یه مقدار مرز مبهمی داره توی تبلیغات.
چون اصلاً واژۀ تیزر (teaser) از tease میاد بهمعنی «گولزدن». من دارم شما رو با تصاویر زیبایی که درست میکنم گول میزنم بهنوعی. من دارم چشم شما رو بهمدت یک دقیقه نگه میدارم رو صفحۀ موبایل، پس حتماً دارم از یه تکنیکی استفاده میکنم برای گولزدنتون.
یکی از تابوشکنترین کارهایی که کردی چیه؟
ما همیشه سعی میکنیم تابوشکنی رو توی کارهامون داشته باشیم، چون بههرحال متأسفانه یا خوشبختانه یکی از علتهایی هست که باعث میشه ویدئو وایرال بشه.
اولین کاری که میتونم بگم در اون بهطور جدی تابوشکنی کردیم مربوط به اسنپ فود بود. یه موشنگرافیک دوبعدی درست کردیم که ماجراش این بود: دوتا دختر توی خونه هستن و حجاب ندارن، ولی وقتی میخوان برن غذا رو تحویل بگیرن شال سرشون میکنن. بعد از اون خیلی فیدبکهای خوبی هم گرفتیم. ما داشتیم چیزای طبیعی رو میگفتیم؛ خب دخترا که توی خونه شال سرشون نمیکنن. برای من سخت بود که توی موشنگرافیک ممیزهای رسمی رو داشته باشیم.
ایدۀ ویدئوی بن مانو از کجا اومد؟ یه ذره از بریفش (Brief) میگی؟
بن مانو یه محصولی داشت؛ یه قهوه که کیفیت بالایی داره، ولی فوری نیست. گرچه اگه بخوایم ازلحاظ محصولی حساب کنیم، فوری محسوب میشه، ولی دید مردم به «فوری»، یه قهوه با کیفیت پایینتره. درحالیکه اصلاً تارگت بن مانو آدمهای قهوهخور بود و همین کار رو سختتر میکرد؛ چون آدمهای قهوهخور توی انتخاب و درستکردن قهوه وسواس دارن و هرچیزی رو قبول نمیکنن.
بنابراین برای ایجاد آگاهی به یه کار وایرال احتیاج داشتن و دوست داشتن این کار موزیکال باشه. جالبه که من طی یک سال دوتا تیزر قهوه درست کردم، یکی برای سولاته کاله که استاپموشن بود و هشت ماه طول کشید، و یکی هم برای بنمانو که دو سه ماه طول کشید.
چی شد که ویدئوی بن مانو وایرال شد؟
وایرالبودن رو آدمها میتونن درخواست بدن، ولی وایرالساختن رو من نمیتونم قول بدم. پایۀ کار من وایرال نیست، مثلاً کار سروش رضایی (سوریلند) که با خلاقیت بالاش یه سری ویدئوهای وایرال تولید میکنه. کارهای ما لزوماً وایرال نیستن.
حقیقت ماجرا اینه که من باید با برند سفارشدهنده حال کنم و بتونم با خیال راحت روی ایدهاش کار کنم تا بعد چیزی رو تولید کنیم که بشه وایرالش کرد. وایرالبودن هم شاخصهای خودش رو داره؛ بههرحال، میشه یه سری چیزها رو کنار هم قرار بدی تا وایرال بشه.
البته اینکه بن مانو تو همهچی به ما کاملاً اعتماد کرد باعث شد کار زودتر و سریعتر پیش بره. مثلاً اعتماد کرد که از این موزیک و این متن استفاده کنیم، و اینکه من میخوام یه خرده جزئیات کار رو بیشتر کنم و احتمالاً زمان تحویل ویدئو طول بکشه. اونا من رو توی انتخاب سناریو و تکنیک کار راحت گذاشته بودن.
من برای ایدهپردازی بن مانو ۴-۵ ساعت بیشتر وقت نذاشتم. بعدش اونا تأیید رو دادن و کار رو شروع کردیم. بنابراین اینکه سفارشدهنده بفهمه که تو یه آرتیستی و آرتیست بگیرنگیر داره، یعنی یه وقتایی لامپ مغزش روشن میشه و یه وقتایی نمیشه، و بعد اجازه بده که تو با خودت به یه نتایجی برسی، خیلی خوبه واقعاً. یکی از دلایل موفقیت بن مانو هم به نظر من، بدون شک خود سفارشدهنده [بن مانو] بود.
اما در مورد بن مانو فاکتورهای زیادی به وایرالشدنش کمک کردن. اولین شاخص، تکنیکی بود که استفاده شده بود. برای عموم مردم خیلی جالب بود که انیمیشن ایران تا اینجاها میتونه پیش بره. شاخص دوم موزیک بود که هم متن و هم موزیکش رو فرزاد فیزیو کار کرد. سعی کردیم شیطنتهایی هم داشته باشیم… اومدیم از ظرفیتهای یه سری کلمات مثل کلمۀ قهوه استفاده کردیم و بعضی تکنیکهای طنز مثل آشناییزدایی رو روی اون پیاده کردیم؛ اینطوری که ما یه واژهای رو میگیم و مردم یاد یه واژۀ دیگه میافتن.
تو شبکههای اجتماعی چه نقدهایی رو بهت وارد میکنن؟
عمدۀ نقدها این بود که کار چرا انقدر غربیه. فرم کارهای من یه مقداری غربی هست؛ چه ازلحاظ رنگبندی و چه ازلحاظ فضا. من معتقدم که فرم غربی ازلحاظ ویژوال اینجا [ایران] خیلی جواب میده، همونطورکه بتهجقه و فرمهای ایرانی اون طرف [در خارج] خیلی جواب میده.
درخصوص بن مانو اعتقاد دارم که میشد چیزهای ایرانیتر رو هوشمندانه به قابم اضافه کنم. این نقد رو وارد میدونم. اما اینکه از یه حدی بیشتر بشه…کاملاً متنفرم از این قضیه.
مخاطب بن مانو جوانهایی بودن که قهوهخورن و آپدیت هم هستن بههرحال، و ما سعی داشتیم بین اونا یه مقدار شناخته بشیم. البته این مسئله برای من خیلی مهم بود که تولید این کار، بتونه برای من از خارج کشور هم سفارش کار بیاره. اگه یه کار ایرانیزه تولید میکردم شاید این اتفاق نمیافتاد.
چرا نسخۀ ویدئو توی توییتر و لینکدین با هم فرق داره؟
چیزی که برای من خیلی اهمیت داره اینه که ویدئویی رو با تمام توان بسازم و بعد از شیرکردن، فیدبکها رو بگیرم. من گفتم دو تا نسخه آماده کنیم: تو یه نسخه واژه [مادرقهوه] رو بگیم و تو نسخۀ دیگه صدای بوق بذاریم (البته سفارشدهنده از اینکه صدای بوق نذاریم هم راضی بود)؛ بعد به این نتیجه رسیدیم که صفحۀ بنمانو ویدئو رو با بوق بذاره ولی در جاهای دیگه بدون بوق بذاریم.
لینکدین یه مقدار اتمسفرش سمی هست؛ گرچه من نقد رو خیلی دوست دارم. خیلی از اینفلوئنسرهای دیجتالمارکتینگ ویدئو رو میذاشتن و براش نقد مینوشتن و این خیلی برای من جذاب بود. این یعنی بههرحال اتفاق خیلی خوبی افتاده. مشکلی هم با نقد منفی ندارم. ولی همهچیز رو نمیپذیرم. تو لینکدین گاهی دفاع میکنم و گاهی هم میبینم خب حق با طرفه. لحن گفتار خیلی مهمه که متأسفانه ما ایرانیها، ازجمله خود من، خیلی بلد نیستیم.
فکر میکنی چند نفر ایرانی این ویدئو رو دیده باشن؟
متأسفانه درمورد ویدئو نمیتونی خیلی دقیق محاسبه کنی که چند نفر اون رو دیدن. توی پیج خودم حدود ۵۰هزار بار دیده شده، توی لینکدینم حدود ۴۷هزار بار و تو پیج بن مانو هم به تعداد زیادی دیده شده. ولی خب باز آدمهای مختلف جاهای مختلف هم گذاشتن این ویدئو رو. فکر میکنم شاید بین ۲۰۰ تا ۳۰۰هزار نفر حداقل دیده باشن.
یکی از سؤالات رواعصابی که ازت میپرسن چیه؟
اینکه آیا آموزش هم دارید یا نه. واقعیتش اینه که نمیرسم آموزش بذارم. از طرفی، چرا باید از بقیه پول بگیرم بابت آموزش چیزهایی که من خودم از توی یوتیوب یاد گرفتم؟ بهتره خودشون برن از توی یوتیوب یاد بگیرن.
بهعنوان سخن پایانی حرفی چیزی نداری؟
اول اینکه از مادرم باید خیلی تشکر کنم، چون خیلی حمایتم کرد و واقعاً یه فرشته است. بهعنوان حرف پایانی باید بگم که برید سراغ چیزهایی که واقعاً دوستشون دارید. چون بعداً وقتی بیزینستون بزرگ میشه انقدر سختیها به وجود میاد که فقط اون دوستداشتن هست که میتونه کمک کنه ادامه بدید.
چه آهنگی رو تقدیم شنوندههامون میکنی؟