شما میتونید این قسمت را در آدرسهای زیر بشنوید یا در ادامه به متن اون دسترسی داشته باشید:
امروزه شبکههای اجتماعی به مهد افکار عمومی و ارتباطات میانفردی جامعۀ ایرانی تبدیل شده و به همین دلیل مورد توجه پژوهشگران بسیاری قرار گرفتهاند. این شبکهها با تأثیرات اجتماعی متعدد و عمیق، به خوراک اطلاعاتی نسلهای مختلف جامعه تبدیل شده و عموم مردم غالب دادههای اطلاعاتی خود رو، صحیح یا ناصحیح، از طریق شبکههای اجتماعی دریافت میکنن.
وضعیت تاریخنگاری در شبکههای اجتماعی چگونه است؟ تاریخنگاری در زندگی فعالان شبکههای اجتماعی چه تأثیری داره و وظیفۀ ما در برابر اطلاعات غلط و بهروزنشدۀ تاریخی که در شبکههای اجتماعی منتشر شده چی هست؟
پیرو همین موضوع به سراغ فرزانه ابراهیمزاده رفتیم و با او گپی زدیم.
خودت رو معرفی میکنی؟
من فرزانه ابراهیمزاده هستم، دانشآموختۀ رشتۀ تاریخ در دانشگاه شهید بهشتی تهران، تخصصم هم تاریخ معاصر هست. یک دوره روزنامهنگار بودم و ۱۴-۱۵ سال در روزنامههای مختلف نوشتم و خب مهمترینشون که آخرینشون هم هست روزنامۀ شرق هست. تا سال ۹۵ اونجا و در حوزۀ فرهنگی کار کردم. حدوداً از سال ۹۵ به بعد در حوزۀ تخصصی خودم که رشتۀ تاریخ هست کار پژوهشی میکنم و درزمینۀ تاریخ قاجار، بهخصوص مشروطه، بیشتر مطالعه کردم. حالا هم درمورد تهران که یکی از حوزههای مورد علاقهام هست تحقیق میکنم و گهگاهی هم همراه میشم با تورهای تهرانگردی و اونجاها بیشتر از تهران میگم.
از منظر تو تاریخنگاری چی تعریف میشه؟
اگه ده سال پیش این سؤال رو از من میکردی، میگفتم تاریخ رو میخونیم و تفسیر کنیم تا بدونیم در گذشته چه اتفاقی افتاده و چرا این اتفاقات افتاده، اما الان نگاه من به تاریخ اینجوری هست که ما تاریخ رو میخونیم برای اینکه بدونیم چه اتفاقی در گذشته افتاده و حالا اگه اتفاق بدیه، در آینده اون اتفاق نیفته و اگه اتفاق خوبیه، تکرار بشه. یا به قول بهرام بیضایی، یک بار ازش پرسیدم: «تاریخمون رو تکرار میکنیم؟» او گفت: «نه گذشتهمون رو و اشتباهاتمون رو گسترش میدیم.» دقیقاً ما تاریخ میخونیم که امیدوار باشیم اشتباهات گذشتهمون رو گسترش ندیم و تکرار نکنیم! هرچند که این اتفاقات خیلی کم میافته. بههرحال یکی از مهمترین دلایلی که توی خوندن تاریخ هست اینه که تو گذشته رو میخونی برای اینکه در برنامهریزیهای آیندهات اون اشتباهات رو تکرار نکنی و از اون کارهای درستی که انجام دادی درس بگیری که بهتر بتونی کارت رو انجام بدی و بهتر بتونی زندگیات رو پیش ببری. شاید این مهمترین تعریفی هست که من از تاریخ دارم.
چه عواملی باعث شد که از ده سال گذشته تا الان نگاهت تغییر کنه؟
ببین، وقتی دانشجوی تاریخ هستی، فکر میکنی که میتونی جهان رو تغییر بدی و فکر میکنی که حالا میتونی با هر طریقی برای خودت نظریهپرداز باشی. ده سال پیش من احساس میکردم که باید درمورد هرچیزی نظریهای داشته باشم، اما کمکم تاریخ برای من اون وجه نظریهپردازیاش رو از دست داد. ما دو تا سؤال داریم توی تاریخ که همیشه بین استادان مختلف سر اونها دعواست: یکی چرایی، یکی چگونگی. بعضی از استادان ما میگن نباید اصلاً کلمۀ چرا رو برای تاریخ به کار ببری. چرا؟ خب اتفاق افتاده و تموم شده رفته، ولی چگونه این اتفاق افتاده؟ تفاوت این دو تا سؤال خیلی حرف تو خودش داره.
تو وقتی جوونتری احساس میکنی با اون چرائه میخوای دنیا رو عوض کنی، درصورتیکه باید با چگونههه دنیا رو عوض کنی؛ یعنی ما بهجای اینکه بیایم تاریخ رو درست بخونیم، یک روایتی رو بگیم، شروع میکنیم به تفسیر اون روایت. چرا آقامحمدخان قاجار در جنگ شوشی فلان کارو کرد؟ خب کار تموم شده، مگه میتونی تاریخ رو تغییر بدی؟ نه! ولی الان در جواب اینکه چگونه اون اتفاق افتاد میتونی اینجوری بگی که این اشتباه رو کرد، ولی مواظب باش الان اون اشتباه رو نکنی. این نگاه توی سالهای تاریخخونی به دست من اومده. توی سالها خوندن منابع و کتابها، یک جایی فهمیدم که مثلاً من وقتی میخوام راجع به فلان واقعۀ تاریخی حرف بزنم، اصلاً واقعۀ تاریخی رو درست بلد نیستم و نمیدونم چه اتفاقی براش افتاده، ولی میتونم تفسیرش کنم و ساعتها درمورد اون تفسیر حرف بزنم. راجع به چرایی اتفاقش. گفتم خب چرا من بهعنوان کسی که تاریخ خوندم ندونم اون اتفاق چی بوده که بخوام راجع بهش حرف بزنم؟ اینجوری شد که نگاهم کمکم عوض شد. شروع کردم به خوندن روایتهای تاریخی و به تاریخ بهعنوان یک داستانی نگاه کردم و از اون استفاده کردم که آقا این اتفاق افتاده، شاید شبیه این اتفاق رو دارم در جامعۀ خودم میبینم، پس باید جلوش رو بگیرم.
یک نکتهای هم اضافه کنم به حرفهای اولم: ببین ما وقتی راجع به تاریخ حرف میزنیم، فکر میکنیم داریم درمورد گذشته صحبت میکنیم. مفهوم تاریخ خیلی مفهوم گستردهتریه. ما یک دوره یک سری کارهای پژوهشی میکردیم برای یک سری از جاهای دولتی. میرفتیم قانونهایی که درمورد مثلاً تأمین اجتماعی بود جمع میکردیم و همه رو دستهبندی میکردیم و در یک پکیج به اون کسی که سفارش داده بود تحویل میدادیم. این شاید خیلی کار عجیب غریبی به نظر بیاد. ولی خب میدونی، اون کتابهایی که نوشته میشد به اون کسی که میخواست قانونگذاری کنه، کمک میکرد کارش رو پیش ببره. این یکی از کاربردهای تاریخ هست.
آیا این تاریخنگاری شیوههای مختلفی داره؟
این همون نکتهای هست که متأسفانه در جامعۀ ما و در جامعۀ تاریخخون ما بهطور خاص، و در جامعۀ غیرتاریخخون ما بهطور عام، فراموش شده. ما وقتی شروع به خوندن تاریخ میکنیم، در اولین ترم تحصیلیمون، دو واحد درسی داریم بهعنوان روش تحقیق در تاریخ، که شاید توی جلسۀ اول و دوم این درس به ما میآموزند که چگونه تاریخ رو بخونیم؛ یعنی تو یاد میگیری اول چجوری تاریخ رو بخونی، چجوری تاریخ و وقایع تاریخی رو استخراج کنی، و بعد شروع کنی راجع به هر چیزی کار کردن.
سه نکتۀ کلیدی به ما یاد میدن تو اون درسخوندن: یکی اینکه وقتی دارید تاریخ رو میخونید، بیطرف باشید. اصل بیطرفی مهمترین درسی هست که به یک دانشجوی تاریخ یاد میدن. یعنی چیزی که متأسفانه هیچوقت در مملکت ما رعایت نمیشه؛ دلیلش رو حالا بعداً بهتون میگم.
دوم اینکه اگه داری تاریخ رو میخونی، ببین من میگم که ما میخونیم برای اینکه گذشته رو تکرار نکنیم، ولی زمانی که داریم درمورد یک دورۀ تاریخی حرف میزنیم، تو باید خودت رو بذاری جای اون زمان، جای اون آدم با اون امکانات، با اون شرایط جغرافیایی، با اون شرایطِ نوع زندگی. این چیزی هست که متأسفانه در تاریخنگاریمون رعایتش نمیکنیم؛ مثلاً اگه داریم راجع به جنگ گوگمل در زمان داریوش سوم صحبت میکنیم، نمیریم فکر کنیم آقا ما داریم درمورد ۲۵۰۰ سال پیش صحبت میکنیم. داریوش سوم چرا شکست خورد؟ بلکه میایم تفسیر میکنیم. آقا یکیمون پاشه بره ببینه اون منطقۀ گوگمل چه شکلی بوده؟ خودت رو ببر ۲۵۰۰ سال پیش، ببین شرایط چجوری بوده؟ امکانات چجوری بوده؟ بهعنوان یک آدم قرن بیستمی، یک اتفاق تاریخی سال ۵۴۰ قبل از میلاد رو تفسیر نکن. اینها درواقع روشهایی هست که ما توی تاریخنگاریمون میخونیم و خب این دو مورد، قضاوتهامون رو تحتتأثیر خودش قرار میده.
سوم اینکه به ما یاد میدن منابعتون رو دستهبندی کنید و برای تفسیر تاریختون به منابع دست اول تکیه کنید، نه منابع تحقیقاتی؛ یعنی نذارید هیچکسی روی ذهنیت شما تأثیر بذاره.
کسی که این سه اصل رو رعایت بکنه میتونه به اینجا برسه که تاریخ رو بخونه و بنویسه و حالا میتونه در آینده کمک کنه به اینکه مثلاً فلان اتفاق نیفته یا فلان برنامهریزی درست اتفاق بیفته. این درحقیقت اون روشی هست که حالا هرکسی باید توی خوندن و استفاده از تاریخ در پیش بگیره.
فکر میکنی الان هرکسی باید یک حداقلی از تاریخنگاری رو بدونه؟ آیا لازم هست آدمهای عادیای که حتی ربطی به رشتۀ تاریخ ندارن، آموزش ببینن؟
ببین، اونجایی که گفتم این رو بعداً بهت توضیح میدم اینجاست. این همون اشکالی هست که وجود داره. باید همه این رو یاد بگیرن، یعنی میدونی، فکر میکنم ما باید از دورۀ دبیرستان یاد بگیریم. یعنی این سه نکتۀ کلیدی رو حداقل درمورد تاریخ یاد بگیریم. چطور ما در دبیرستان ریاضی و اصول جبر و مثلثات رو یاد میگیریم، فکر میکنم روش تاریخخونی هم باید در دبیرستان بهمون یاد بدن. منتها مشکل بزرگ ما این هست که تاریخ ما رو مردم نمینویسن، تاریخ ما رو حکومتها مینویسن و از وقتی که تاریخ بهعنوان یک علم در جامعه اومده و توی این صد و بیست سال اخیر که شده یکی از دروس تحصیلی ما، متأسفانه در کتابهای درسی این رعایت نمیشه و آدمها تاریخ رو با همین خطایی که من دارم میگم میخونن؛ چون یک زمانی تاریخ رو قاجارها نوشتن، یک زمانی پهلویها نوشتن، یک زمانی درواقع در جمهوری اسلامی نوشته شده.
فکر کن اون حاکمیتها از نگاه خودشون نوشتن. ما به این میگیم تاریخ رسمی. درواقع باید توی دبیرستان به من دبیرستانی یاد بدن که آقا تو باید چجوری تاریخ بخونی. این اتفاق نمیافته و بعد اینجوری میشه که آدمها شروع میکنن به گاردگرفتن، شروع میکنن به تفسیرهای عجیب و غریب و این متأسفانه یکی از بزرگترین مشکلات کسایی هست که دارن تو حوزۀ تاریخ کار میکنن.
تو داری میگی یک حداقلهایی رو باید خود مردم هم حتی بدونن و چیزی که الان مشخصاً بهعنوان ثبت تاریخ داره اتفاق میافته، دست حکومتهاست و عملاً یک پدیدۀ کاملاً سیاسی تلقی میشه. ولی خب از اونور هم چیزهایی مثل اینترنت و افزایش ضریب نفوذی که تو کشور داره، بیشترشدن تلفن همراه، گسترش شبکههای اجتماعی و… وجود داره، فکر میکنی اینها تونستن قالب انحصار رو از دست حکومتها خارج کنن؟
نه متأسفانه. متأسفانه انقدر نفوذ حکومتها روی قضایای تاریخ زیاده که مهم نیست تو چه طرز فکری داشته باشی و چطور فکر کنی، تاریخ رسمی همون تاریخی هست که حکومتها در اون نقش دارن. حالا ذهن افسانهساز مردم هم هست؛ اون بحث منبعشناسی رو که من گفتم اضافه کن به افسانههایی که وجود داره. اساساً الان اینترنت فضا و بستری شده برای اشاعۀ یکسری اشتباهات در تاریخ، اشاعۀ یکسری خرافهها در تاریخ و اشاعۀ تحریف بزرگ تاریخ. متأسفانه اینترنت الان چنین فضایی شده.
معتقدی که وجود و افزایش اینترنت باعث نشده که آدمها بخوان تاریخنگاری بکنن و اتفاقاً داره به این موضوع شایعهپراکنی دامن میزنه؟
دقیقاً، چون آموزش ندیدن. میدونی من دارم تلاش خودم رو میکنم. خیلیها مثل من دارن تلاش خودشون رو میکنن که حداقل بیس اولیۀ تاریخ رو بدون تحریف در فضای وب گسترش بدن، ولی صدای من، در مقابل یک کانال اینترنتی یا یک کانال تلگرامی که ۵میلیون فالوئر داره و بعد یک چیزی رو میفرسته که اصلاً دروغ محض هست، چقدر میرسه؟ چجوری میتونی تاریخ درست رو جایگزین این دروغها بکنی؟ بدترین دشمن پژوهشگرای تاریخ میدونی چیه؟ رسانههای دیداری شنیداری؛ تلویزیونهای مختلف و رادیو. متأسفانه بدترین اتفاق، یعنی حتی از آموزش پرورش بدتر، وضعیت اینهاست. شبکۀ ماهوارهای یک چیزی نشون میده، یک دروغ تاریخی میگه، حالا تو بدو دنبال اینکه این رو درستش کنی. نمیتونی! انقدر هم مقاومت در برابرش زیاده که تو نمیتونی. یا تلویزیون رژیم جمهوری اسلامی یک چیزی نشون میده، دروغ و تحریف تاریخه! تو چجوری میتونی جلوی این تحریف رو بگیری؟ هزار نفر، میلیونها نفر این رو میبینن و از همین، اشتباهات غلط در شبکههای اجتماعی گسترش پیدا میکنه. یک آدمی مثل من چقدر میتونه؟ خب مگه ما چقدر فالوئر داریم؟
بعد هم اینکه یه کسی مثل من خیلی تو شبکۀ اجتماعی فعالم دیگه، اما اونهایی که خیلی از من باسوادترن و خیلی بهتر از من میتونن اینها رو آموزش بدن، اصلاً اهل این کارها نیستن، اهل این شبکهها نیستن و فکرش رو بکن که تو مگه چه جامعهای رو میتونی تحتتأثیر خودت قرار بدی؟ بعدش هم حالا اصلاً مگه من میتونم این جامعۀ پنجاههزارنفری فالوئر توییتر خودم رو تغییر بدم؟ آخرین نمونهاش قضیۀ بمبباران اتمی هیروشیما بود. میتونی بیای نگاه کنی ببینی چه نظریاتی پای پست من گذاشته شده. من با تکتک اون آدمها میتونم مبارزه کنم؟ نه، نمیتونم مبارزه کنم. میتونم نگاهشون رو تغییر بدم؟ نه، نمیتونم. متأسفانه این بزرگترین مشکلی هست که ما داریم.
توی یک سوشال مدیا یا تو یک پیامرسان وقتی با مطلبی روبهرو میشیم، در قدم اول چی کار بکنیم؟
فکر میکنم که ما باید پیش از هر چیزی، اول از همه بهش شک کنیم. این نکته نکتۀ مهمیه، مثل همۀ رشتهها. ببین، خیلی ناامیدانه دارم صحبت میکنم، به خاطر اتفاقاتی که توی چند روز اخیر افتاده من خیلی ناامیدم؛ یعنی اگه دو روز زودتر با من مصاحبه کرده بودی شاید اینقدر از شرایط ناامید نبودم. ولی خب من همیشه معتقدم که اگه هیچ کاری نمیتونی بکنی، توی تیرهترین جای شب یک چراغ روشن کن. نور کوچیکی که از چراغ تابیده میشه کمک میکنه حداقل جلوی پات رو ببینی. من و امثال من داریم تلاش میکنیم این چراغ رو روشن کنیم. مهم نیست که چه اتفاقاتی خواهد افتاد. یک روزی مثل این روزهایی که من الان دارم رد میکنم، خب خسته میشم، کار رو ادامه نمیدم، نمیخوام کار رو ادامه بدم، ولی این تلاشها رو داریم میکنیم. سعی میکنیم نگاه آدمها رو به سوشال مدیا عوض کنیم. چقدر موفقیم و چقدر میتونیم تأثیرگذار باشیم؟
ما تلاشمون رو میکنیم. آدمهایی هستن که تلاششون رو میکنن. مثلاً همین تورهایی که من میبرم، خیلیوقتها میبینیم یک چیزی میگی اولش مقاومت اتفاق میافته، ولی آخرش آدمها میان و ازت تشکر میکنن، ازت کتاب میخوان، ازت میپرسن که چی کار کنن. هیچوقت نشده که کسی در حوزۀ تخصصی از من کمک خواسته باشه و کمک نکنم. سعی کردم به آدمهایی که علاقهمندن کمک بکنم. شاید کمکم خیلی زیاد نبوده، حتی شاید یک نفر یا دو نفر رو تونستم تغییر بدم که درواقع برن دنبال این کار. من فکر میکنم که تنها راهش همینه. راستش راه دیگهای به ذهنم نمیرسه که بتونم بگم.
اینکه خب آره، ریاکشن نشون میدی و من خودم خیلی از این اشتباهاتی که توی شبکۀ اجتماعی هستش ریاکشن نشون میدم، راجع بهشون مینویسم، اشتباهات رو در حد خودم درست میکنم و این کارها رو انجام میدم. ولی فکر میکنم که شاید بچههای دیگه که فعالتر هستن، مخصوصاً در حوزۀ بلاگنویسی، اونها هم بیان کمک کنن به اینکه آقا هر مطلبی که دستت میاد اینجوری راحت نفرست برای دیگران! شک کن بهش! بیار یک جا بنویس بگو این درسته؟ شما فکر میکنید این درسته؟ بهعنوان وحی مُنزل قرارش نده! این تنها راهیه که به نظر من میرسه.
اگه بخوایم از موثقبودن اطلاعاتی که میبینیم مطمئن شیم، لازم هست که یک تاریخشناس باشیم؟
لزوماً نباید تاریخشناس باشی، اینکه همون سه اصل اولیه رو رعایت کنیم، از منابع درستی استفاده کنیم هم خوبه؛ یعنی مثلاً نریم نادر پسر شمشیر رو بخونیم. خب قشنگ معلومه این کتاب موثق نیست. بههرحال توی همین اینترنتی که ما داریم نقدش میکنیم، هزارتا وبلاگ قبلاً وجود داشته و الان صفحههایی وجود داره که منابع درست و حسابی رو نوشته، اسناد خوبی رو گذاشته. میتونیم اگه دارن میگن راجب نادر فلان اتفاق، درمورد اون یک سرچ ساده بکنیم. شک کنیم، یک سرچ ساده بکنیم و خب بعد بیایم بگیم مثلاً این کتابها هست، این آدمه هم توش کار کرده. این آدمه شاید در دسترس باشه. شاید ایمیلی جایی نوشته باشه. چمیدونم در اینستاگرام باشه، در سوشال مدیا باشه. خب ازش استفاده کنیم. از کانالهایی که میدونیم آدمهایی هستن که دارن کار میکنن. مثلاً خود من ۴-۵ تا کانالی رو فالو میکنم که میدونم در حوزۀ تاریخ آدمهای معتبری هستن. یا اگه مثلاً کسی اومده چیزی نوشته، مثلاً فلان مورد تاریخی، برید نگاه کنید که این آدم چقدر کار تاریخی کرده، حالا کتاب نه، مقاله داره؟ پژوهش داره؟ این کار رو کرده؟ این پیشینه رو داره؟ اینها خیلی چیزهای سادهای هستن، با یک سرچ ساده هم میشه این چیزها رو پیدا کرد. کار سختی نیست.
فکر میکنم با این چیزها شاید بشه یک کمی کمک کرد، ولی شاید بشه با کارگاههایی که برای مثلاً بچههای جوونتر که خیلی هم مستعدن، خیلی هم وبباز هستن، اهل پژوهش هستن، دوست دارن این چیزها رو، همین بچههایی که خب خودت بیشتر میشناسی و باهاشون در تماسی و تو سوشال مدیاهای مخصوص خودشون هستن، تو حوزۀ وبنویسی هستن و…، میشه با اینها کار کرد. از توانایی اینها استفاده کرد، از قدرت اینها استفاده کرد تا شاید بشه تا یک حدی این نگاهها رو در تاریخ تغییر داد. نه فقط تاریخ، در هر رشتهای. من حوزهام تاریخ هست درمورد حوزۀ تخصصیم حرف میزنم، فکر میکنم شاید راهش اینها باشه.
یه سری منبع بهمون معرفی میکنی برای پیگیری درستبودن یا نبودن اطلاعاتی که میبینیم؟
درمورد کتاب که راستش رو بخوای خیلی گستردهست. من نمیتونم یک کتاب خاص معرفی کنم. متأسفانه ما مجموعهای که کل تاریخ ایران رو در بر بگیره نداریم. در حوزۀ تخصصی خودم شاید بتونم برای دورۀ قاجار منبع معرفی کنم، اما قبل از دورۀ قاجار خب در تخصصم نیست. راستش رو بخوای خیلی سعی میکنم وارد نشم، ولی خب هستن کسایی که در حوزههای مختلف و در دورههای مختلف برای خودشون کارشناس هستن و میشه بهشون مراجعه کرد. مثلاً درمورد تاریخ باستان، توی همین توییتر دو سه تا از کاربرهای خیلی خوبی هستن که من خودم صفحههاشون رو دنبال میکنم؛ مثلاً توییتر خداداد رضاخوانی که ساسانیشناسه، توییتر دکتر تورج دریایی که باز ساسانیشناسه و تاریخ جهان رو کار کردن. مثلاً دکتر شروین فریدنژاده که روی تاریخ ادیان کار کرده. خب اینها آدمهایی هستن که میشه از اطلاعاتشون استفاده کرد.
راجع به کانالها مثلاً خب من خودم کانال ناف تهرون رو به خیلی از دوستان پیشنهاد میدم. حمیدرضا حسینی که از دوستان خود من هستش و در دانشگاه شهید بهشتی درس خونده، سالهاست داره در حوزۀ تهران کار میکنه و با منابع بسیار خوبی کار میکنه و تمام منابعی هم که داره، درجه یک هستن. خیلی دقیق و با ظرافت و با دقت زیادی در حوزۀ تاریخ تهران و تاریخ معاصر مطلب مینویسه. این یکی از اون کانالهایی هست که من خودم خیلی پیگیری میکنم.
یک کانال دیگه هم هستش قدحهای نهانی که اون هم منابعی که میذاره خیلی خوبه. مثلاً این مجموعۀ هاروارد که دوستان دارن روش کار میکنن، خیلی مصاحبههای خوبی داره، تاریخ شفاهی هاروارد هست که اگه کسی بخواد راجع به تاریخ شفاهی دورۀ معاصرمون بدونه، چون صوتی هم هستش، راحت میتونی بذاری و صدای این آدمها رو گوش کنی و نظریههای مختلف رو بدونی. من خودم خیلی از این کانالها رو فالو دارم و هر مطلبی که میذارن حتماً میخونم، حتماً چک میکنم این منابع رو و اگه اطلاعات بیشتری بخوام، میتونم راجع بهش صحبت کنم. حالا چیز بیشتری هم بخوام به اون آدمه مسیج میدم که آقا درمورد این موضوع، دیگه چه کتابی معرفی میکنی.
همینجور خب هستن آدمهایی که مثلاً توی اینستاگرام خیلی خوب دارن کار میکنن. مثلاً یک صفحه متعلق به آقای رضا شیرازیان هست، ایشون متخصص نقشه است و دوسه تا کتاب هم در حوزۀ نقشههای تهران داره. صفحهاش ایرانگرد تهران گرد باید باشه، ولی فکر میکنم به اسم خودش هم پیدا شه. اطلاعات بسیار خوبی راجع به نقشههای تاریخی میذاره و بعد راجع بهشون مینویسه. من خودم صفحۀ اینستاگرامش رو دنبال میکنم. خیلی استفاده میکنم از صفحش. الان یک صفحۀ دیگه داریم به اسم میدان مشق که لایوهای خیلی خوبی میذاره و فکر میکنم آقای معتمدی مسئول اون صفحه هست. اینها خیلی خوب دارن در حوزۀ تاریخ کار میکنن. مثلاً خود آقای دریایی یک مجموعهای توی اینستاگرام ضبط کرد که تاریخ باستان رو از گذشته تا الان میگه، صحبتهای ۵-۶دقیقهای خیلی خوبیه که اگه برید صفحۀ اینستاگرام تورج دریایی، خیلی میتونید از این درسها استفاده کنید. منابع و کتابهای خوبی رو هم معرفی میکنه. اینها درواقع تنها چیزهایی هستن که من میتونم توصیه کنم اگه کسی میخواد کار بکنه، باید بهشون مراجعه کنه. این آدمها در شبکههای مجازی در دسترس هستن. مثلاً اگه تو به آقای دکتر دریایی پیغام بدی، قطعاً بهت منابعی رو معرفی میکنه که در دسترست باشه. اگر از آقای شیرازیان سؤالی داشته باشی، قطعاً جواب سؤالت رو خواهد داد.
اینها درواقع توصیههایی هست که یک جاهایی میتونه کمک کنه. اگه دوستان دنبال جاهایی هستن که کمی معتبر باشه، حتماً به اینها مراجعه کنن. حتماً بیشتر از اینها هستش. قطعاً از این آدمها بیشتر هستن که خوب و معتبر مینویسن. اینها چیزهایی بود که الان به ذهن من اومد و گفتم. حالا میتونم معرفی میکنم و دوستانی که در شبکههای مختلف فعال هستن میتونن سر بزنن به صفحههاشون و استفاده کنن. اصولاً هم چون این آدمها، آدمهای علمی و آکادمیکی هستن، توی حوزههای مختلف آدمهای مختلف رو معرفی میکنن. میشه ازشون استفاده کرد، میشه ازشون کمک گرفت و بیشتر راجع به دورههای مختلف تاریخی دونست و بیشتر یاد گرفت.
افرادی که مثل خودت هستن و دارن توی این حوزه فعالیت میکنن، چی کار میتونن بکنن؟
من خودم از کسانی هستم که تا الان در برابر پادکستهای تاریخی مقاومت کردم. میدونید که من فقط با پادکست «رادیو نیست» کار میکنم و نه هیچ پادکست دیگهای. ولی به نظر میاد که خیلی خوب میشه اگه بچههایی مثل شماها که تو حوزۀ فنی مدیا هستید، کنار آدمهایی قرار بگیرید که سواد علمیاش رو دارن، اما توان فنیاش رو ندارن. خوبه که از همین جاهای کوچیک شروع بشه. شاید این هم یکی از راههاش باشه. بههرحال، به مدد اینکه ما آدمهای اینترنتبازی هستیم، مثلاً خود من، تا اونجا که بشه حرفم رو میزنم، ولی خب شاید در برابر خیلی از دوستانی که تو حوزۀ تاریخ کار میکنن سوادی نداشته باشم، شاید از این طریق بشه کاری کرد.
چه سختی یا دلیلی داره که الان رغبت کمتری به بلاگپستنویسی داری؟ فکر میکنی فعالیت تو فضای آفلاین اهمیتش بیشتره؟
البته من از قدیم هم وبلاگ داشتم و همیشه سعی کردم تو اون دورهای که وبلاگنویسی خیلی رواج داشت، همیشه مطالب تاریخی بنویسم. مقالههای بلند تاریخی تو وبلاگم میذاشتم. همۀ تلاش من اینه که یک آدم بیطرف باشم تو تاریخنویسی و همیشه سعی کردم که با نگاه بیطرف بنویسم. متأسفانه در شبکههای اجتماعی این روزها، بهخصوص در توییتر، شاید چون بیشترین آسیب رو از توییتر دیدم این رو دارم میگم، هیچکسی رعایتِ اصلِ بیطرفی تو رو نمیفهمه. همیشه دارن سعی میکنن که تو رو به یک ماجرایی وصلت کنن. اگه تو داری مثلاً درمورد بیمارستان مسیح دانشوری مینویسی، اگه اشاره نمیکنی به اینکه در دورۀ رضاشاه ساخته شده، میان انگِ طرفداری از جمهوری اسلامی رو بهت میزنن. اگه بیای درمورد این بنویسی که مثلاً در دورۀ ناصرالدینشاه فلان اتفاق افتاده و فلان پیشرفت وجود داشته، سریع میان انگ میزنن که تو طرفدار قجری. این مسئله این روزها در شبکههای اجتماعی، خصوصاً توییتر، خیلی من رو خسته کرده. میخوام بهت بگم که یک جایی میبینی که نه، تو هرچقدر هم بخوای بیطرف باشی، میخوان وصلت کنن به جایی. چرا؟ چون تاریخ قاجار رو پهلویها نوشتن که ضد قاجار بودن؛ تاریخ پهلوی رو دورۀ کنونی نوشته که ضدپهلوی و قاجار بوده و بعد ما میخوایم بگیم که ما انسانهای روشنفکری هستیم؟!
ما دقیقاً همون روشی رو داریم کار میکنیم که حکومتها کار میکنن؛ یعنی یک نگاه ایدئولوژیک و حکومتی به تاریخ داریم و اجازه نمیدیم آدمها حرف بزنن. اگه من دارم راجع به مثلاً قرارداد رویترز صحبت میکنم، آره قرارداد رویترز بد، ولی رفتید بخونید که آیا شرایط بهتری وجود داشته که قراردادی بهتر از قرارداد رویترز ببندن؟ اصلاً درمورد بدترین قرارداد تاریخی ایران، ما از عهدنامۀ ترکمانچای بدتر که نداریم دیگه، منتها من اگه بخوام بیطرف نگاه بکنم میگم چه راهی جلوی عباس میرزا بود غیر از اینکه اون قرارداد رو امضا بکنه؟ چه اتفاقاتی افتاد که رسیدن به قرارداد ترکمانچای؟ خب من این رو میتونم تو شبکههای اجتماعیام بگم؟ هزار و یک فحش میخورم. هزار و یک انگ میخورم.
هر آدمی یک توانی داره، یک ظرفیتی داره. من برای هر پستی که مینویسم ساعتها زمان میذارم، ساعتها میرم منابع رو چک میکنم، ساعتها میرم منابع مختلف رو نگاه میکنم. برای یک چیز کوچولو ساعتها روزنامه ورق میزنم تا برسم به نکتهای که اشکال نداشته باشه و همهچیزش درست باشه. وقتی حرف میزنی و با هجمه روبهرو میشی، یک کم میتونی پای اعتقاداتت وایسی، یک کم میتونی وایسی بگی من میخوام تو تاریخ حرف درست رو بزنم، ولی یک جایی میرسه که دیگه میبُری. میدونی، حداقل توی این موقعیتی که الان هستم، میتونم بگم بُریدم دیگه. فکر نمیکنم بتونم در هیچ شبکۀ اجتماعیای درمورد تاریخ بنویسم و سعی میکنم که سرم رو به کار پژوهشی خودم گرم کنم و تو حوزۀ تخصصی خودم بنویسم.
چه آهنگی رو تقدیم شنوندههامون میکنی؟
تیتراژ پایانی سریال مدار صفردرجه با صدای علیرضا قربانی.
اقا نیما سلام
خسته نباشین
خدا خیرتون بده
چرا صوت هایی که گذاشتین دانلود نمیشه
میخوام صوت ها تونو تو تلگرام و ایتا بفرستم نمیشه
علی عزیز سلام وقتت بخیر
پادکست ها قابلیت دانلود ندارن و باید تو همین پادگیرها گوش کنین. میتونین لینک همین پست رو برای افراد بفرستین.
ممنون از توجهتون
ممنون از مطالب خوب و مفیدتون