شما میتونید این قسمت را در آدرسهای زیر بشنوید یا در ادامه به متن اون دسترسی داشته باشید:
ظهور اینترنت و پیشرفتهشدن دستگاههای الکترونیکی، دنیای افراد معلول را دگرگون کرد. همچنین، شبکههای اجتماعی به افراد دارای معلولیت این امکان را دادهاند که راحتتر یکدیگر را پیدا کنند و با همدیگر ارتباط برقرار کنند. بهویژه به کسانی که در مناطق روستایی زندگی میکنند، برای یافتن سایر افراد معلولیت و ایجاد شبکۀ پشتیبانی کمک بسیاری کردهاند.
بنابراین، میتوان گفت که پیشرفت تکنولوژی و اینترنت و دستگاههای الکترونیکی توانست تأثیرات بسیار مثبتی را بر زندگی افراد معلول بگذارد و بسیاری از موانع پیش روی آنها را در جامعه از بین ببرد. اما هنوز هم مسائلی هست که باید به آنها توجه کرد.
پیرو همین موضوع با الهام یوسفیان گپ زدیم.
لطفاً خودتون رو معرفی کنید.
سلام، من الهام یوسفیان هستم و در رشتۀ حقوق بینالملل، در مقطع دکترا، از دانشگاه شهید بهشتی فارغالتحصیل شدهام. در حال حاضر چندسالی هست که خارج از کشور زندگی میکنم. ایران که بودم، درزمینۀ حقوق پناهنگان فعالیت میکردم و گاهی بهصورت پراکنده، کارهای روزنامهنگاری هم انجام میدادم. الان هم که خارج از کشور هستم، با سازمان جهانی افراد دارای معلولیت، روی حقوق افراد دارای معلولیت کار میکنم.
میشه معلولیت رو برای ما تعریف کنی تا از این واژه به یک فهم مشترک و همسان برسیم؟
اتفاقاً این سؤال خیلی خوبی است. گاهیاوقات آدمها معلولیت رو فقط از دریچۀ ویژگیهای جسمی، ذهنی یا روانی خود فرد دارای معلولیت میبینن. برای مثال میگن: فرد نابیناست یا… .
اما در کنوانسیون جهانی حقوق افراد دارای معلولیت، میتوان گفت که معلولیت حاصل یک تعامل است، معلولیت مبتنی بر یک کنش و واکنش است. کنش و واکنشی که بین ذهن و روان و یا جسم فرد دارای معلولیت، با موانعی که در محیط اطرافش وجود داره، این تعامل رو شکل میده. درنتیجه، این نقص یا آسیب جسمی، ذهنی و یا روانی، با توجه به این موانع که شامل موانع ساختاری، رویکردها و نگاههای اشتباه و یا موانع محیطی هستند، تعریف میشن. در این هنگام، فرد دارای معلولیت، به دلیل وجود چنین موانعی از انجام برخی کارهای برابر با بقیه، یا مثل افراد عادی، احساس ناتوانی میکنه.
برای مثال فردی که نابیناست و چشمانش نمیبینه و آسانسور هم دکمۀ بریل نداره، نمیتونه طبقۀ مورد نظرش رو انتخاب کنه، درنتیجه احساس ناتوانی میکنه. ناتوان از اینکه نمیتونه بهراحتی به طبقهای که موردنظرش هست، بره. به همین دلیل مجبور میشه برای انجام این کار درخواست کمک کنه و به فرد دیگهای متکی بشه.
پس این معلولیت و یا ناتوانی برآیند نامناسببودن محیط، رویکردهای اشتباه و نبودن ساختارهای لازم برای این افراد است. اگه به کسی که از نظر جسمی ناتوانی یا آسیبی داره و میخواد مثل بقیه زندگی روزانهاش رو جلو ببره با این بینش نگاه کنیم، خیلی چیزها تغییر میکنه و همۀ بار رو روی دوش خود فرد دارای معلولیت نمیذاریم.
درحقیقت میفهمیم که اگه ما موانع رو برطرف کنیم، احتمالاً میزان این ناتوانی کم میشه. این قسمت رو با این مثالی که همیشه میزنم تموم کنم: زندگی یک نابینا در روستایی در قلب آفریقا با یک نابینا در یک شهر مدرن و کاملاً دسترسپذیر (شهری که امکانات آن برای افراد معلول همه بهینهسازیشده و قابل استفاده باشد) در آلمان هرگز به یک معنا نیست. میزان ناتوانیای که یک نابینا در قلب آفریقا تجربه میکنه، با میزان ناتوانیای که همون نابینا در وسط شهر برلین که یکی از شهرهای بسیار دسترسپذیر است تجربه میکنه، اصلاً یکی نیست.
درواقع ما معلولیت رو بسته به میزان این ناتوانی تعریف میکنیم. من فکر میکنم طبق آخرین آمار، ۱۱درصد جمعیت ایران رو افراد دارای معلولیت تشکیل میدن و بهتر هست یک کم بیشتر راجع به این مسئله توضیح بدیم که چرا این موضوع اینقدر اهمیت داره. تو هم داری الان تلاش میکنی که این موضوع بیشتر برای افراد جابیفته و پررنگ بشه.
بررسیهای تاریخی نشون داده کسانی که جسمشون، ذهنشون و تواناییهاشون بهنسبت دیگر افراد متفاوت بوده، مورد تبعیض تاریخی قرار گرفتهاند.
ما از آدم ایدئال، از آدم سالم یک تعریفی داریم. هر کسی با این تعریف جور درنیاد یا ویژگیهاش مطابقت نداشته باشه، درجه دوم محسوب میشه و وجودش به اندازۀ افراد عادی ارزش نداره. درصورتیکه همونطور که پیش از این هم گفتم، درواقع، اگر تبعیضها و این رویکردهای غلط رو از بین ببریم، تا حد خیلی زیادی افراد دارای معلولیت میتونن زندگی سالم، برابر، مؤثر و مولدی داشته باشن. مولد و مؤثر به این معنا که نهفقط خودشون بتونن از حقوقی که بقیۀ آدمها استفاده میکنن برخوردار بشن، بلکه میتونن توی جامعۀ اطرافشون هم مشارکت داشته باشن. برای همین هم هست که در این چند ساله و یا چندین دهۀ اخیر فعالیتهایی جهت دفاع از حقوق افراد دارای معلولیت در جاهای مختلف دنیا به راه افتاده. در ایران هم بههرحال این فعالیتها از قبل بوده و در خیلی از جاهای دنیا نیز تغییر کرده است.
تا جایی که من اطلاع دارم تلاشهایی هم در ایران به این سمت در حال وقوع هست. این نگاه، نگاهی حقمحور هست که به افراد دارای معلولیت نیز باید بهعنوان یک صاحب حق نگاه بشه؛ به این معنی که این افراد میتونن مثل بقیۀ آدمها حق دسترسی به آموزش، خدمات بهداشتی، خدمات زندگی، خدمات اجتماعی و تصمیمگیری برای خود، ازدواج و تشکیل خانواده و حقوقی مانند دسترسی به دادگاه و دادگستری و… رو داشته باشن. فرد دارای معلولیت هم باید بهطور یکسانی از اولین حقوق بهرهمند بشه. هدف از این تلاشها همین هست.
دلیل دیگر اینکه الهام رو برای این مصاحبه انتخاب کردیم، جدای از اینکه خودش در حوزۀ حقوق افراد دارای معلولیت فعالیت میکنه، این هست که درواقع الهام بهصورت مادرزاد نابیناست.
البته ما از کلمۀ مادرزاد استفاده نمیکنیم؛ مادرزاد یعنی مادر او را نابینا زاد، ولی من میگم از هنگام تولد. این گناه رو به گردن مادر انداختن از نظر سکسیستی مشکل داره. من از موقعی که به دنیا اومدم نابینا بودم. دلیل استفادهنکردن از واژۀ مادرزاد برای اینه که خیلیوقتها و حالا شاید در برنامهای کسی این اصطلاح رو به کار ببره و با افراد دارای معلولیت صحبت کنه، و در این لحظات، چقدر مادران این افراد احساس گناه میکنن و با خود فکر میکنن که در من چه اشکالی وجود داشته که بچۀ من با معلولیت به دنیا اومده. به همین دلیل ما از این اصطلاح استفاده نمیکنیم.
یک توضیحی هم درمورد اون فرد معلولی که در آفریقاست و یکی هم توی آلمان که با هم قابل مقایسه نیستن، دادی. فکر میکنم یکی از دلایل این تفاوت ظهور اینترنت هست. ازت میخوایم که تأثیر پیدایش اینترنت و پیشرفت شبکههای اجتماعی رو در بیشتر شناخته شدن دغدغههای افراد دارای معلولیت در جامعه برامون بگی.
اول اینکه درمجموع کامپیوتر خیلی به ما کمک کرده، زیرا تا پیش از استفاده از کامپیوتر در آموزش معلولین، و بهطور خاص نابینایان، این فرایند با مشکلات زیادی مواجه بود. ولی با وجود برنامههای گویاساز، نابینایان خیلی بیشتر تونستن به منابع علمی دسترسی پیدا کنن. این افراد بیش از پیش تونستن کتاب بخونن و بنویسن و چیز یاد بگیرن. این تأثیر به میزانی بود که من با استفاده از همین نرمافزارهای گویاساز، پایاننامهام رو برای فوق لیسانس و دکترا شخصاً تایپ کردم.
درمورد شبکههای اجتماعی، میتونم بگم این شبکهها به میزان زیادی دنیا رو دگرگون کردهاند. مردم این فرصت رو پیدا کردهاند که تجربههای دیگران رو از طریق این شبکهها ببینن و بشنون، ولی تا قبل از اون به اونها دسترسی نداشتن.
امکان داره خود شما در فامیل یا همسایهها و اطرافیانتون هیچ فرد نابینایی نداشته باشید و شاید اگه مثل گذشته بود، تا آخر عمر هم با یک نابینا از نزدیک ارتباط نمیگرفتی. ولی وقتی در شبکههای اجتماعی هستی، این فرصت رو پیدا میکنی که تجربهها و زندگی آدمهای مختلفی رو که در حالت عادی امکان نداشت باهاشون آشنا بشی، از نزدیک بخونی و از اونها باخبر بشی. این خیلی فرصت خوبیه برای گروههای اقلیت و به حاشیه رانده شده، که صداشون رو به گوش بقیه برسونن و تجربههاشون رو با بقیه قسمت کنن و میزان آگاهیرسانی رو بالا ببرن.
از ابتدای صحبتمون من به این نکته اشاره کردم که رویکردهای غلط و نگاههای اشتباه به مسئلۀ معلولیت که یکی از بزرگترین موانع حضور افراد دارای معلولیت در جامعه است و نیز شبکههای اجتماعی، دقیقاً همین مانع رو هدف میگیرن. ما با کمک شبکههای اجتماعی میتونیم به میزان زیادی این موانع رو از سر راه زندگی مستقل و برابر برای افراد دارای معلولیت برداریم. البته اگه دولت هم به این فرایند کمک کنه، نتیجۀ خیلی بهتری میگیریم. ولی بدون دولت هم میشه کارهای خیلی مؤثری روی شبکههای اجتماعی انجام داد و این نگاهها رو تغییر داد.
من خودم توی شبکههای اجتماعی، خیلی رفتارهای ناآگاهانه میبینم. تلاش میکنم که برخی از این موارد رو توضیح بدم. مثلاً یکی از دست سیاستمداری عصبانی هست و مینویسه مگه کوری؟ مگه کری؟ من خیلی وقتها بهش میگم ببین من نمیبینم، ولی آگاهم از اون چیزی که تو داری ازش حرف میزنی و اصلاً به کوربودن ارتباطی نداره.
زمانی که میخوایم به یک آدمی اشتباهش و یا نادیدهگرفتنش رو متذکر بشیم، این ندیدن و نشنیدن و کوری و کری که بهعنوان تمثیل به کار میبریم، درواقع بهطور ناخواسته توهین به ما محسوب میشه. واقعیت اینه که برای فهمیدن اتفاقات در دنیای اطرافم، نیاز به چشم ندارم. یا بعضی وقتها برخی آدمها به من میگن، خوش به حالت تو زشتیهای دنیا رو نمیبینی و من این جواب رو میدم: «برای اینکه بفهمم دنیا جای زشتی هست، حتماً نیاز به دیدن ندارم. میخونم، تصور میکنم، میشنوم تا بفهمم دنیا چه جور جایی هست.»
خوب هنوز خیلی کار داریم، کار خیلی زیاد. ادبیاتمون هم این شکلیه! یعنی کسی که میگه کوری، بهمعنی کوربودن نیست، بهمعنی این هست که ناآگاهی. ولی در جای اشتباه استفاده میکنیم. مثل همون کلمۀ مادرزادی که من گفتم و من منظورم دقیقاَ هنگام تولد به بعده، ولی همین اصطلاح، یک بار مسؤلیتی رو میاندازه رو دوش مادرهایی که احساس مسئولیت میکنن که یعنی من باعث شدم این بلا سر بچه بیاد.
حالا قسمتهای خوب همه پدرزاده، ولی اگه بچه یک مشکلی داشته باشه میشه مادرزاد، که البته در ادبیات ما هم ریشه داره.
درمورد شبکههای اجتماعی، گفتی نحوۀ استفادۀ آدمها با هم فرق میکنه. یعنی نوع معلولیت، در میزان استفاده از یک شبکۀ اجتماعی یا نوع اون، تأثیر دارد. فکر میکنم که میزان دسترسیتون به تکنولوژی و شبکههای اجتماعی، با توجه به نوع معلولیت فرق کنه.
دقیقاً، خیلی متفاوت هست و خیلی هم عوامل مختلفی در اون نقش دارن. اولاً تعداد افراد دارای معلولیتی که از نظر مالی فقیر هستن و با فقر زندگی میکنن، خیلی بیشتر از افراد دیگر جامعه است. البته دلایل زیادی داره، که اینجا خیلی بهش نمیپردازیم؛ مانند اینکه شغل ندارن و سختتر کار پیدا میکنن و آمار بیکاریشون چندبرابر بیشتر از افراد غیرمعلول است. اول این بحث رو داریم که تمامی افراد دارای معلولیت، توان پرداخت هزینۀ اینترنت، خریدن موبایل و کامپیوتر رو ندارند. یا شاید خانوادههاشون قدرت تأمین هزینههای آموزش رو برای این افراد نداشته باشن. به همین دلیل، تعداد فقر و بیسوادی در افراد دارای معلولیت، به میزان زیادی نسبت به افراد معمولی بیشتر است.
در جاهای دیگۀ دنیا روی این مسئله تحقیق شده و نمیدونم در ایران چقدر به این موضوع پرداختهاند. از این مقولات که بگذریم، میرسیم به بحث دسترسیپذیری. نابیناها برای دسترسی به شبکههای اجتماعی و اینترنت از نرمافزارهای گویاساز استفاده میکنن، ولی همۀ شبکههای اجتماعی به یک اندازه با این نرمافزار گویاساز قابل دسترسی نیستن.
مثلاً استوریگذاشتن در اینستاگرام و فیسبوک و همین فلیت در توییتر که تا حالا خودم موفق نشدم از این امکان جدید توییتر استفاده کنم؛ زیرا این ابزارها با گذاشتن عکس همراهه و من نتونستم فلیت بقیه رو ببینم. برای همین هم برای افرادی مثل من محدودیت وجود داره. ناشنواها بیشتر از ابزارهای تصویری استفاده میکنن و نابیناها بیشتر از ابزارهای کلامی؛ یعنی دو تا نکتۀ کاملاً مقابل هم. احتمالاً امکان حضور ناشنواها توی اینستاگرام که تصویرمحور هست، خیلی بیشتر است تا نابیناها. برعکس نابیناها توی توییتر و تلگرام که میشه بیشتر بنویسن و یا با کلام ارتباط برقرار میکنن، خیلی فعالتر هستن. خب حالا افرادی هم دارای معلولیت جسمی هستن که در این وسط حضور دارن و ممکنه به نظر هم نیان.
به غیر از توانایی تأمین هزینۀ خرید موبایل یا اینترنت، معلولان حرکتی هم با محدودیتهایی مواجه هستن. مثلاً یک نکتهای که وجود داره اینه که خیلی از افراد دارای معلولیت جسمی، دلشون نمیخواد معلولیتشون رو توی شبکههای اجتماعی آشکار کنن. مثلاً بهتازگی و در سالهای اخیر میبینم که افراد خودشون رو معرفی میکنن که من دارای معلولیت هستم.
خیلیوقتها هم احتمال داره که پشت اکانتها کسی نشسته باشه که دارای معلولیته. مخصوصاً معلولیت جسمی که از ویلچر استفاده میکنه، ولی خودش رو بهعنوان معلول معرفی نمیکنه، برای اینکه دوست نداره مورد ترحم قرار بگیره، دوست نداره با بقیه متفاوت باشه و دوست داره مثل همه در شبکههای اجتماعی فعالیت یکسانی داشته باشه.
من خودم قبل از اینکه بیام توی توییتر، توی فیسبوک فعالیت داشتم. اونجا خیلی فعالیتم روزمره بود. شعر میذاشتم، خاطره مینوشتم، قصه میگفتم. عکس هم میذاشتم. خوب آدمهایی که عکس من رو میدیدن، میگفتن نابیناست. بعضیها هم میگفتن کمبیناست. برخی هم اصلاً متوجه نمیشدند. دوستانم کاملاً من رو میشناختن؛ چون فعالیتم محدود به گروه دوستانم بود. اما زمانی که به توییتر اومدم، خیلی متفاوت بود. البته من از اول با قصد اطلاعرسانی اومدم؛ زیرا برخی آدمها برای استفادۀ روزانه در شبکههای اجتماعی حضور دارن و یکسری هم واقعاً میان که آگاهیرسانی کنن.
حالا خود افراد دارای معلولیت چه کارهایی میتونن برای فعالیت بیشتر در شبکههای اجتماعی انجام بدن؟
بههرحال، افراد دارای معلولیت باید پی یکسری چیزها رو به تن خودشون بمالن. اگه بخوان در شبکههای اجتماعی بهصورت علنی حضور داشته باشن و برای مخاطبانی که اصلاً اونها رو نمیشناسن فعالیت کنن، باید از پیش آماده باشن. مثلاً چند وقت پیش توی توییتر یک خانمی که نمیشناسمش و احتمالاً هم نابینا بود، یکسری چیزها گفته بود و خیلی از افراد هم بهش حمله کرده بودن که تو دروغ میگی و اصلاً نابینا نیستی. واقعاً خیلی تحت فشار قرار گرفت؛ چون پس از مدتی اکانتش رو خصوصی کرد یا بست. من ایشون رو نمیشناسم و درمورد درستبودن یا غلطبودن داستانش هم چیزی نمیدونم. ولی در این برخورد دو نکته هست: اول، معلولی که میخواد در فضای شبکههای اجتماعی فعالیت کنه، باید خودش رو آماده کنه؛ دوم، در بیان مطالب و بهاشتراکگذاری اونها هم دقت بیشتری داشته باشه.
چون اگه خودمون توضیح کافی ندیم، امکان داره آدمها دچار سوءتفاهم بشن. یادم میاد وقتی خودم اومدم توی توییتر، فکر کردم که باید نشون بدم که من چطوری توییت میکنم، وگرنه امکان داره مخاطبان فکر کنن که من دروغ میگم؛ اینکه براشون این سؤال پیش بیاد که تو نمیبینی، پس چطوری توییت میکنی. باورم نمیشد که هیچکدوم از آدمها نمیدونستن که نابیناها چطوری میتونن از شبکههای اجتماعی استفاده کنن.
البته آدمهای غیرمعلول هم که صحبت میکنن باید مواظب حرفهاشون درمورد معلولان باشن. چون ممکنه به علت ناآگاهیشون، افراد دارای معلولیت رو مورد هجمه قرار بدن.
منظور من درمورد اصل نابینایی هست؛ چون در مثالی که زدم، افراد حاضر در توییتر، خانم نابینا رو زیر سؤال برده بودن که تو دروغ میگی و اصلاً نابینا نیستی.
درکل حرفم اینه که ما هم برای اینکه سرخورده نشیم بهتره که دقیق باشیم. در انتخاب اینکه بهعنوان فرد دارای معلولیت، در چه زمانی و چه حرفی میزنیم و به چه شیوهای مطالب رو با افراد در شبکههای اجتماعی به اشتراک میذاریم؛ چون جامعه خیلی در این مورد ناآگاه هست و کلاً جامعۀ بدبینی داریم، که این میزان بدبینی به پیشینۀ اجتماعی و فرهنگی و سیاسی وابسته است. مردم کلاً به این طرز تفکر گرایش دارن و فکر میکنن که همه دروغ میگن، همه سر کار میذارن، همه فیلم بازی میکنن. این بدبینی عجیب و سوءظنگونه متأسفانه در جامعه رواج داره.
پس تو که اینها رو میدونی، به ما بگو که توییتر رو چطور چک میکنی؟ من خودم ویدئو رو دیدم، ولی میخوام برای مخاطبانمون هم بگی.
مخاطبان من در توییتر میتونن توییت پین من رو ببینن. درواقع یک نرمافزار گویاساز داریم که موبایل رو بهصورت گویا درمیاره و در برنامۀ تمامی موبایلهایی که سیستمعامل آیاواس یا اندروید دارند، بهصورت پیشفرض وجود داره و فقط باید فعالسازی کنین تا گوشیتون به یک گوشی فعالسازیشده برای افراد نابینا تبدیل بشه.
شیوۀ اون هم به این شکل هست که وقتی صفحه رو لمس میکنید، روی هر آیکنی که دست میذارید، اون رو براتون میخونه؛ مثل پیامها، توییتر و… . برای مثال، شما متوجه میشید که اینجا توییتر من هست. دو بار روی آیکن توییتر ضربه میزنید و برنامۀ توییتر براتون باز میشه. وقتی هم میخواید چیزی رو تایپ کنید، همون صفحۀ کیبورد گوشی، دفعۀ اول که دکمه رو لمس میکنین، حرف رو براتون میخونه و دوبار که ضربه میزنید براتون تایپ میکنه.
در حافظۀ این نرمافزار، این زبان تعریف شده. وقتی من روی هر توییتی انگشتم رو میذارم، یک صدای ماشینی توییت رو برام میخونه. صداش آدمآهنیطور یا ماشینی هست، اما فعلاً این تنها راه دسترسی ما به شبکههای اجتماعی است. زیرشون هم دکمۀ لایک و ریتوییت و ریپلای هست، که هرکدوم رو بخواهیم روی ریتوییت دبل تپ میکنیم و جدیداً هم میپرسه که میخواهیم فقط ریتوییت کنیم یا توییت مورد نظرمون رو کوت کنیم. اصلاً روش پیچیدهای نیست، ولی چون آدمها به این روش عادت ندارن، خیلی تعجب میکنن. تکنولوژی ارزشمندی هست، ولی اصلاً عجیب و غریب و خارقالعاده نیست.
افراد غیرمعلول چه کاری میتونن برای ترویج حقوق افراد دارای معلولیت حاضر در شبکههای اجتماعی انجام بدن.
کارهای زیادی میتونن انجام بدن.
- اینکه اگه فرد دارای معلولیت درمورد مسائل و مشکلات یا حقوقشون در شبکههای اجتماعی مطلبی رو به اشتراک میذارن به بازنشر اون کمک کنن.
- اگه سؤالی دارن یا ابهامی درمورد برخی مسائل مربوط به افراد دارای معلولیت دارن، حتماً از اونها بپرسن. بهتر است با ادبیاتی ساده و روشن و صمیمانه و بدون توهین سؤالاتشون رو بپرسن و بخوان که براشون توضیح داده بشه.
- اگه با مواردی در جامعه از قبیل رفتارهایی که با افراد دارای معلولیت میشه برخورد میکنن، در شبکههای اجتماعی به اشتراک بذارن. مثلاً اگه در خیابون میبینن که موانع زیادی در مسیر عبور و مرور هست که برای افراد دارای معلولیت مشکل ایجاد میکنه، عکس بگیرن و در شبکههای اجتماعی درمورد اون صحبت کنن.
- یکی دیگر از این کارها اینه که اگه عکسی، فیلمی و یا چیزی رو در شبکههای اجتماعی به اشتراک میذارن، یک توضیحی درمورد اون فیلم یا تصویر بدن که افراد نابینا بدون دیدن هم متوجه بشن که مفاهیم بصریسازی شده در چه موضوعی است.
برای مثال، برای خود من پیش اومده که توییتی رو میخونم که درمورد یک تصویر صحبت میکنن و من مجبور شدهام یک عالمه کامنت رو بخونم تا متوجه بشم که تصویر نمایانگر چیه؛ چون اگه اینطور نباشه، نمیتونم مطالب بیشتری رو بخونم و چون سخت میشه، بالطبع روی علاقه و انگیزهمون هم تأثیر میذاره. درحالیکه اگه بخواین همۀ شهروندان بهصورت برابر به مطالب توییتر یا اینستاگرام دسترسی داشته باشن، بهتره هربار که چیزی رو ارسال میکنین، فکر کنین امکان داره یک نابینا توییت و یا پست شما رو مطالعه کنه. خیلی کار سختی نیست. اینکه اونها رو بین خودتون ببینید.
معلولیت مسئلۀ یک گروه خاص نیست. سازمان بهداشت جهانی میگه که ۱۵درصد جمعیت کل جهان دارای معلولیت هستن. یکسری هستن که خودشون دارای معلولیت هستن و یکسری هم در اعضای خانواده یا نزدیکانشون افراد دارای معلولیت دارن. درواقع، هیچ تضمینی وجود نداره که آدمها در طول زندگیشون معلولیت رو تجربه نکنن. حدود ۴۶درصد سالمندهای دنیا دارای معلولیت هستن و اگه دعای معروفمون مستجاب بشه و شما پیر بشین انشالله، نزدیک به ۵۰درصدتون احتمال داره معلولیت رو در پیری تجربه کنین. پس معلولیت مشکل همه است و مختص یک گروه خاص نیست. به نظرم اگه اینطوری بهش نگاه کنن، خودشون راههای زیادی پیدا میکنن که بتونن به افراد دارای معلولیت کمک کنن.
اسپانسر: ذهن
با مرور زندگی بسیاری از افراد موفق، اینطور به نظر میرسد که انگار چراغ جادو وجود دارد و تعدادی موفق به کشف آن شدهاند. چراغ جادوی قدرتمندی به نام «ذهن» که هرکدام از ما نمونهای منحصربهفردش را در اختیار داریم. ذهن ابزاری پرپیچوخم و فوقالعاده سریع و چابک است که به تغذیه، برنامهریزی و هدایت نیاز دارد. اپلیکیشن ذهن (پلتفرم تخصصی کتاب الکترونیکی رشد فردی و توسعۀ کسبوکار) این امکان را برای ما فراهم میکند.